آیا آیندهای دشوار برای بازار سهام در پیش است؟
- اخبار فارکس
- کالج پیپس
- 4 دقیقه
چشمانداز یک «دهه سخت» برای بازارهای سهام ایالات متحده مطابق با تحلیلهای اخیر گلدمن ساکس و یاردنی ریسرچ، نشان میدهد که سرمایهگذاران ممکن است در مدت ده سال آینده با بازدهی به مراتب کمتر از گذشته مواجه شوند.
گلدمن ساکس به تازگی پیشبینی کرده است که میانگین سالانه بازدهی برای شاخص S&P 500 در سالهای آینده حدود 3 درصد خواهد بود، که در شرایط نامساعد ممکن است به منفی 1 درصد کاهش یابد و در سناریوهای خوشبینانه به 7 درصد برسد.
این چشمانداز به ایجاد بحثهای گسترده بین سرمایهگذاران و تحلیلگران درباره احتمال ورود بازار به دورهای طولانی از رکود منجر شده است.استدلال گلدمن به بالاترین سطح ارزشگذاریهای کنونی در بازار سهام اشاره دارد، به طوری که نسبت قیمت به فروش آینده S&P 500 به 2.9 و نسبت قیمت به سود پیشبینیشده به 22.0 رسیده است.
این ارزشگذاریهای بالا نشاندهنده شروع بازار از یک نقطه عطف است که به طور تاریخی با بازده کمتر در سالهای آتی همراه شده است.بنابراین، برای دستیابی به بازده سالانه 3 درصدی، ممکن است نیاز به تعدیلات نزولی قابل توجهی در ارزشگذاریها باشد.
علاوه بر این، رشد متوسط سالانه سود هر سهم (EPS) که به طور تاریخی در حدود 6.5 درصد بوده، باید به 6.0 درصد کاهش یابد تا با پیشبینیهای گلدمن هماهنگ شود. در مقابل، یاردنی ریسرچ دیدگاه خوشبینانهتری را مطرح کرده و معتقد است احتمال وقوع یک دهه سخت ممکن است اغراقآمیز باشد.
موضع یاردنی بر این اساس است که اقتصاد ایالات متحده به سمت رونق بهرهوری در دهه 2020 پیش میرود، با رشد فعلی تولید ناخالص داخلی واقعی 3 درصد و تورم حدود 2 درصد. رشد مبتنی بر بهرهوری میتواند شرایط لازم برای حفظ یا حتی فراتر رفتن از نرخهای رشد تاریخی شرکتها را فراهمآورد و منجر به حاشیه سود سالمتر و بازدهی قویتر برای سهامداران شود.
یاردنی همچنین به تأثیر ترکیبی سود سهام ناشی از سرمایهگذاری مجدد اشاره میکند که پیشبینیهای گلدمن بهطور کامل آن را لحاظ نمیکند و این عامل میتواند بهطور قابل توجهی بازده کل را ارتقاء بخشد.
یاردنی ریسرچ به چندین دلیل متضاد با تز بازدهی پایینتر اشاره میکند و بر تغییرات ساختاری بازار سهام به سمت فناوری تأکید میکند که اساس برخی بخشهای پیشرو را تقویت کرده است.
امروزه، فناوری و خدمات ارتباطی تقریباً ۴۰ درصد از شاخص S&P 500 را تشکیل میدهند که مشابه دوره اوج فناوری قبل از سقوط داتکام است.
با این حال، یاردنی بر این نکته تأکید میکند که شرکتهای امروزی به واسطه سهم مهمی که در بهرهوری و درآمد دارند، از نظر مالی به مراتب سالمتر از ارزشگذاریهای سوداگرانهای هستند که حباب فناوری اوایل دهه ۲۰۰۰ را مشخص میکند.
این بهرهوری مبتنی بر فناوری همچنین به عنوان یک محافظ مؤثر در برابر تورم محسوب میشود، زیرا شرکتها میتوانند قیمتها را تنظیم کنند تا هزینههای رو به افزایش را کاهش دهند؛ موضوعی که یاردنی به عنوان یکی دیگر از جنبههای نادیدهگرفته شده در ارزیابی گلدمن به آن اشاره میکند.
در ارتباط با تورم، یاردنی تصریح میکند که بر خلاف اوراق قرضه که ممکن است با افزایش نرخها به منظور کنترل تورم مواجه با جریمه شوند، سهام همچنان بهعنوان قابلاعتمادترین پوشش در برابر فشارهای تورمی باقی میماند.
از آنجا که شرکتهای با قدرت قیمتگذاری بالا، موقعیت بهتری برای سازگاری با محیطهای تورمی دارند، یاردنی پیشنهاد میکند که این قدرت میتواند پتانسیل بازده منفی را کاهش دهد، موضوعی که گلدمن در بدترین سناریو به آن اشاره میکند.
در نهایت، بحث به انتظارات مختلف در مورد بهرهوری، تعدیلها در ارزشگذاری و انعطافپذیری در برابر تورم معطوف میشود. در حالی که گلدمن ساکس چشمانداز محتاطانهای بر اساس ارزشگذاریهای اولیه بالا و روندهای تاریخی کنونی ارائه میدهد، تحقیقات یاردنی نگاه صعودیتری دارد و بر پتانسیل بهرهوری ناشی از یکپارچهسازی فناوری و شرایط حمایتی اقتصاد کلان در محیط فعلی تأکید میکند.
یاردنی ادامه رشد قوی درآمد را، به ویژه در صورت تداوم رونق بهرهوری مبتنی بر فناوری، عاملی میداند که میتواند تأثیرات منفی ارزشگذاریهای بالا را خنثی کرده و منجر به بازدهی نزدیکتر به میانگینهای تاریخی شود؛ همچنین در صورت سرمایهگذاری مجدد سود سهام، بازدهی بالاتری را نیز به همراه خواهد داشت.