“تغییرات اندک در کسری مالی ایالات متحده در دومین دوره ریاستجمهوری ترامپ”
- اخبار فارکس
- کالج پیپس
- 4 دقیقه
UBS تغییرات قابل توجهی در کسری بودجه ایالات متحده در دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ پیشبینی نمیکند. به گفته استراتژیستهای UBS، علیرغم وعدههای نمایشی در تبلیغات انتخاباتی برای کاهش مالیات و برنامههای هزینهای، دومین دوره ریاستجمهوری ترامپ بهطور احتمال با تغییرات کمی در کسری مالی این کشور مواجه خواهد شد.
این تیم، به رهبری جیسون دراهو، در گزارشی اشاره کردهاند: «کسری بودجه که به وضوح در سطح بالایی قرار دارد، فرآیند کاهش مالیات و التزامات هزینهای را تحت تأثیر قرار میدهد. ما بر این باوریم که کاهش مالیات شرکتها بدون درآمدهای تعرفهای به مراتب بالاتر، بعید به نظر میرسد.»
در حال حاضر، کسری بودجه دولت ایالات متحده بیش از 7.5 درصد از تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهد و نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی از 120 درصد عبور کرده است.
UBS همچنین بیان کرده است که هرچند بحران بدهی به واسطه وضعیت ارز ذخیره دلار آمریکا و عمق بازارهای سرمایه، فوری به نظر نمیرسد، اما “دولت ایالات متحده ظرفیت نامحدودی برای استقراض ندارد.”برای تثبیت نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی، استراتژیستها تأکید دارند که اقداماتی نظیر اصلاح حقوق، کنترل مالی یا افزایش مالیات الزامی خواهد بود.
کنگره که تحت کنترل جمهوریخواهان قرار دارد، با موانع قابل توجهی مواجه است، به ویژه به این دلیل که سنا، مجلس نمایندگان و ریاستجمهوری همگی در اختیار این حزب هستند. اکثریت نسبی کنگره و وجود مخالفان مالی درون حزب ممکن است سیاستهای مالی گسترده را به چالش بکشند.
UBS بر این نکته تأکید کرده که “کسری بودجه بالا” در حال حاضر عامل محدودکنندهای جدی است. به عنوان نمونه، هزینههای اضافی پیشنهادی ترامپ در زمینه سیاستهای مالیاتی و هزینهای در طول یک دهه به 7 تریلیون دلار و در سناریوهای تهاجمیتر تا 15 تریلیون دلار تخمین زده میشود.
استراتژیستها خاطرنشان میکنند: «با توجه به کسری بودجهای که امروزه وجود دارد و اکثریت محدود، انتظار میرود کنگره در تصویب اقداماتی که به افزایش کسری کمک میکند، احتیاط کند. در واقع، برخی از اعضای دولت در مورد کاهش نسبت کسری به تولید ناخالص داخلی به 3 درصد صحبت کردهاند.»
نرخهای بهره به عنوان یک چالش جدید مطرح است، زیرا افزایش آن، هزینههای خدمات بدهی دولت را بیش از هزینههای دفاعی تحت تأثیر قرار داده است. UBS پیشبینی میکند که کاهش ملایمی در هزینههای استقراض انجام شود، اما به خطرات ناشی از فشارهای تورمی، سیاستهای تعرفهای و تغییرات در داراییهای خزانهداری فدرال رزرو اشاره میکند.
این بانک معتقد است که جمهوریخواهان احتمالاً به دنبال دنبال کردن سیاستهای مالی از طریق آشتی هستند، فرآیندی که اجازه میدهد تا بودجه با اکثریت ساده سناتورها تغییر کند. این امر میتواند شامل ابتکاراتی در زمینه امنیت مرزی و تلاش برای گسترش مفاد بسته مالیاتی سال 2017 باشد.
با این حال، تمدید کاهش مالیات بر درآمد شخصی برای یک دهه کامل حدود 4 تریلیون دلار هزینه خواهد داشت، باری که UBS بر این باور است میتواند با محدود کردن مدت تمدید به دوره کوتاهتری کاهش یابد. UBS توضیح میدهد که هزینه تمدید به مدت پنج سال میتواند به 1.3 تریلیون دلار کاهش یابد.
«کاهش مدت زمان کاهش مالیات شخصی ممکن است به رهبران جمهوریخواه کمک کند تا از هدف کسری انباشته توافق شده پیروی کرده و به تأمین مالی دیگر تعهدات سیاستی، نظیر کاهش مالیات شرکتها و اصلاحات در معافیت مالیاتی ایالتی و محلی (SALT) بپردازند. استراتژیستها به این نکته اشاره میکنند که این اقدامات میتواند به حفظ میزان بالای معافیت مالیاتی مربوط به املاک کمک کند.
تلاش برای جبران اقدامات مالی نیز محدود است. در حالی که درآمد حاصل از تعرفهها از نظر سیاسی جذاب است، احتمال اینکه این درآمد شکاف مالی را پر کند بسیار کم است. UBS تاکید میکند که حتی اعمال یک تعرفه جهانی 10 درصدی تنها میتواند 2 تریلیون دلار در طول 10 سال تولید کند و چنین اقدامی احتمالاً به کاهش فعالیت اقتصادی داخلی و جهانی منجر خواهد شد.
به همین ترتیب، کاهش هزینهها یا افزایش بهرهوری تأثیر محدودی خواهد داشت، چون UBS این اقدامات را به “جستجوی سکه در بالشتکهای کاناپه” تشبیه میکند.
با آغاز دومین دوره ریاست جمهوری ترامپ، UBS بر نگرانیهای فزاینده در مورد سلامت مالی ایالات متحده تأکید میکند. با بدهی دولت بیش از 120 درصد تولید ناخالص داخلی و هزینههای بهره که 13 درصد از درآمدها را مصرف میکند – که بالاترین میزان در میان کشورهای توسعهیافته است – ادامه افزایش کسری بودجه به عنوان یک وضعیت ناپایدار در نظر گرفته میشود. UBS بر این باور است که در حالی که خطرات فوری وقوع بحران بدهی کم است، عدم تعادلهای مالی غیرقابل کنترل توانایی دولت را در واکنش به شوکهای اقتصادی آینده محدود خواهد کرد. دستیابی به پایداری بدهی بلندمدت به احتمال زیاد مستلزم ترکیبی از رشد بالاتر، نرخهای پایینتر و اصلاحات ساختاری، از جمله سرکوب مالی، تغییرات در نظام استحقاق و افزایش مالیات خواهد بود.